دیدار با یک طراح با کیربزرگ توکس یک مشتری نگران
دختر کیربزرگ توکس اغوا یک مرد جوان و او این شانس را به فاک کسی را از دست ندهید. آن مرد به سرعت خود را در زیبایی جوان در یک لباس کوکتل روشن کوتاه انداخت و یک صد ورزیدن سرکوب سینه او. دختر به آرامی به گردن او منفجر و خواست تا او را عریان.