من مرتب دمار از روزگارمان درآورد خوب برای من و دوست من کص توکیر
دوست پسر او نوزاد به دفتر معلم به ارمغان آورد. آنها بر روی میز نشسته و حرف زدند. در یک نقطه, دختر با او به لب های او چسبیده و آنها را پایین تر بر روی آلت تناسلی خود را کاهش. پس از یک ضربه ، کص توکیر کودک واژن خود را در مردانگی خود کاشته و با حرکات ظریف لگن مرد جوان را به انزال آورد.